چند هفته ای میشه موضوع داغ روز توو ایران و خیلی از کشورها ویروسی به اسم کرونا ست…
که در چین متولد شد روز به روز در کشورهای دیگه گسترش یافت…
این نوع ویروس برحسب نامشخص بودن دقیق عملکردش و عدم امکان پیش بینی پذیریش تا حالا، اضطراب فراونی ایجاد کرده
تا حالا به فرق بین اضطراب منتشر یا بقول روانشناسها GAD و اضطراب مشخص فکر کردید؟
توجه کردید توو ایران چقدر همه چیز برای ما تبدیل به اضطراب منتشر میشه و کاسه چه کنم چه کنم دستمون می گیریم؟
اضطراب ازنابودی و اینکه مرگمان خیلی نزدیک تر از تصور ماست…
اضطرابی که سبب میشه دیگران رو بصورت منابع تهدید ببینیم
هر فردی که از کنارمان عبور میکنه انگار عامل انتقال مرگه
و ما جدا از این فضای احتمالی مبتلا به ویروس هستیم، و قربانی خواهیم شد
دیگران زامبی هایی هستند که قرار است ما را مبتلا کنند… و مایی که مبتلا نیستیم…
با این فانتزی جدا کردن دو بخش مریض و سالم
مهاجم و مدافع
مبتلا کننده و مبتلا شونده انگار میخوایم از ترس کشنده احتمال ابتلای بدون آگاهی خود فرار کنیم…
در ادامه جنگ روانی به راه میفته که به چشم یک مشکل مشترک به موضوع نگاه نمی کنیم بلکه تبدیل به موجوداتی می شیم که یا برای هم تهدیدیم یا عامل سود آوری مثل داستان ماسک و ضد عفونی کننده ها و …. در حالیکه مریضی یا اتفاقات ناخوشایند قسمتی از زندگی است
به شرطی که بجای تبدیل شدن به اضطراب منتشر و بحران بتونیم شرایط رو درست بشناسیم، ارزیابی کنیم و توضیح بدیم. در فضایی پر اطمینان و با آگاهی و همدلی در کنار هم..
شاید بهتر باشه که واژه اعتماد اولیه یا BASIC TRUST رو یکبار دیگر باز تعریف کنیم و ببینیم به اندازه کافی تو جامعه ما و نسبت به هم وجود داره؟ و چطوری می شه ارتقاش داد؟ “این اعتماد اولیه راه اصلی مبارزه با هر بحرانی است.”